کشف جسد مومیایی با کارآگاهبازی خانم مارپل
تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۴۱۷۷۱۸
نخستین جنایت ظهر شنبه سیام بهمن امسال به تیم جنایی پایتخت گزارش شد. پس از آنکه زنی برای صحبت با تلفن همراهش به بالکن خانهاش رفت، با صحنه عجیبی روبهرو شد. مرد همسایه در حال انتقال جسدی مومیایی شده در خانه ویلاییاش بود.
زن سریع در نقش خانم مارپل حاضر شد و از صحنه انتقال جسد به سمت زیرزمین کارگاه عکس گرفت و در تماس با پلیس ۱۱۰ راز این جنایت را فاش کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این خانه تبدیل به کارگاه مبلسازی شده بود. زن همسایه به سمت ماموران آمد و عکس انتقال جسد را به آنها نشان داد. سپس ماموران یک تبعه پاکستان را که در حال انتقال جسد بود، دستگیر کردند.
در بازرسی از زیرزمین کارگاه، جسد صاحب کارگاه که با پارچه مومیایی شده بود، کشف شد. با شناسایی خانواده مقتول و تحقیق از آنها معلوم شد وی شامگاه جمعه به خانه نیامده و گمان میکردند او بهدليل سفارشهای نزدیک عید در کارگاه مانده و فکر نمیکردند به قتل رسیده باشد.
متهم به قتل هم درباره انگیزهاش از قتل گفت: مادرم اهل سوریه و پدرم تبعه پاکستان بود. ۳۱ سال قبل زمانی که خردسال بودم قانونی به ایران آمده و زندگی میکردیم. سالها قبل پدرم فوت شد و با کار کردن هزینه خانوادهام را تامین میکردم. سالها پارچهفروش بودم و آنجا با برادر همسر مقتول آشنا شدم. او و پدرش این کارگاه را در اختیار دامادشان برای تولید مبل داده بودند و از دو سال قبل آنجا رفته و کار میکردم و اختلافی هم با مقتول نداشتیم. جمعهشب از او خواستم چون هوا ابری است اجازه دهد مبلمان تولیدیام را داخل سالن کارگاه بگذارم که قبول نکرد و همین باعث دعوا و درگیریمان شد. او به صورتم سیلی زد. با عصبانیت میله آهنی را برداشتم و دو ضربه به سرش زدم که فوت شد. جسد را در اتاقی در کارگاه انداختم. یکی از کارکنان آمد و پیگیر درگیریمان بود و گفتم چیزی نشده و صاحب کارگاه رفته است. جسد را در میان ابر و پارچههای مبلی پیچانده و مومیایی کردم. ظهر روز بعد جسد مومیایی را از داخل کارگاه بیرون آورده و به زیرزمین بردم تا در آنجا دفن کنم که دستگیر شدم.
همسرکشی با کتک
در حالی که تحقیقات تیم جنایی در این پرونده به پایان رسیده و متهم روانه بازداشتگاه پلیس شد، رسیدگی به جنایت دیگری در دستور کار بازپرس و کارآگاهان جنایی پایتخت قرار گرفت.
راز دومین جنایت شنبه پایتخت با تماس مردی با اورژانس فاش شد. ساعت ۲۳ شنبه سیام بهمن، این مرد با اورژانس تماس گرفت و برای نجات همسر جوانش که در خانهشان در محله مسعودیه بیهوش شده بود کمک خواست.
بعد از آن نیروهای امدادی به محل اعزام شدند که معلوم شد زن ۲۵ ساله فوت کرده و آثار جراحات و ضرب و جرح روی صورت و بدنش وجود دارد. با توجه به مرگ مشکوک این زن، همسر با گزارش موضوع به پلیس، بازداشت شد.
مرد ۳۵ ساله در تحقیقات گفت: مدتی بود به مشکلات اقتصادی دچار شده بودم و وضع مالیمان خوب نبود. از همسرم خواستم با والدینش حرف بزند و بابت خرید خانه پول قرض بگیرد که حاضر به این کار نشد و میگفت دیگر نمیتواند از خانوادهاش کمک بگیرد. همین مساله باعث اختلاف و دعوا بينمان شد. عصبانی شده و او را کتک زدم که زیر مشت و لگدهایم بدحال شد. پسر هشت ماههام بهشدت گریه میکرد. به اورژانس زنگ زدم که امدادگران آمدند و معلوم شد همسرم فوت کرده است. پشیمانم و نمیخواستم او بمیرد. در یک لحظه عصبانیت ناخواسته همسرم را کشتم.
قاضی محمدرضا صاحبجمعی، بازپرس جنایی تهران پس از رسیدگی به این دو پرونده قتل، دستور بازداشت متهمان و انتقال اجساد به پزشکی قانونی را صادر کرد.
گروه حوادث روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: همسرکشی کتک جنایت انتقال جسد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۱۷۷۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شیدا یوسفی بازیگر «زودیاک»: دوستداران قصههای واقعی رئالیتیشو ها را میبینند
شیدا یوسفی که تجربه بازی در سینما، تلویزیون، تئاتر و شبکه خانگی را در کارنامهاش دارد، پیش از شروع فعالیت حرفهای خود در سینما و تئاتر در حوزه منشی صحنه مشغول بوده و نخستین تجربه حرفهای خود و بستر معرفیاش به جامعه را سریال «ممنوعه» میداند.
این هنرمند پس از حضور در تلویزیون، وارد پلتفرمهای شبکه خانگی شده و تا امروز در رئالیتیشوها و سریالهای مختلفی نقشآفرینی کرده و بازیگری را به صورت حرفهای دنبال میکند. حضور او در فصل دوم گیمشوی «زودیاک» بهانهای شد تا با او به گفتوگو بپردازیم.
چه شد در گیمشوها حضور پیدا کردید؟
این روزها بازی مورد علاقهام مافیاست. نخستین باری که بازی در «شبهای مافیا» را تجربه کردم، شرکتکنندگان برنامه فقط خانمها بودند که با یک ماه تمرین، بازی را یاد گرفتم. از آن زمان هم در همه مسابقات مافیا حاضر بودم. از سری اول «زودیاک» به بعد هم، هفتهای دو بار جدا از تمرینات با بچهها جمع میشویم و بازی میکنیم و این بازی برایم بسیار جذاب شده در حدی که گاهی در دورهمیهای خانوادگی حوصلهام سر میرود و دوست دارم با دوستانم مافیا بازی کنم.
با کدام فیلم یا سریال به مردم معرفی شدید؟
به نظر خودم سریال «ممنوعه» سبب معرفی من به مردم شد که نخستین کارم در شبکه خانگی بود. در این سریال جزو نقشهای اصلی بودم که سبب شد بیشتر دیده شوم. البته طبق تجربیات من تا امروز، مخاطبان صداوسیما و نمایش خانگی دو دسته کاملاً مجزا از هم هستند. به عنوان مثال در شهرستانها جوانان من را به واسطه حضورم در «شبهای مافیا» یا «مافیا زودیاک» و حتی «ممنوعه» که تماماً تولید شبکه نمایش خانگی هستند میشناسند اما افراد مسنتر به واسطه نقشم در سریالهای صداوسیما با من آشنا هستند.
شما در صداوسیما هم سابقه حضور در سریالهای پرمخاطبی مثل «نونخ»، «بچه مهندس» و آثار دیگر را دارید، به عنوان یک بازیگر، حضور در صداوسیما برای شما دلنشینتر است یا در نمایش خانگی؟
هر کدام از این مدیومها مزایای خوش را دارد، اما مسائلی هست که شاید در هیچ کجای دنیا از لحاظ مناسبات دغدغه بازیگران نباشد مثلاً طراحی لباس یا گریم در صداوسیما بسیار سختگیرانه است اما در شبکه نمایش خانگی بازیگران فضای آزادتری دارند. بازی در محصولات پلتفرمهای نمایش خانگی جذابیت خودش را دارد. مخاطب ایرانی این روزها درگیر برنامهها و سریالهای خانگی شده و مورد پسندش است حتی به نظرم در جامعه امروز مردم به حدی دغدغه فکری دارند که سریالهای طولانی را پس میزنند و به دنبال مینیسریالها میروند و آنها را راحتتر میپذیرند.
تکرار ساخت رئالیتیشو در مورد بازی مافیا مخاطب را خسته نمیکند؟
شخصاً «زودیاک» را از تمام بازیهای مافیا بیشتر دوست دارم و فکر میکنم کسی که بازی مافیا را دوست داشته باشد درگیر این سناریو و این برنامه میشود. یکی از جذابیتهای این بازی این است که حتی اگر بازیکن حرفهای هم باشید، ممکن است در روند بازی دچار اشتباههای جبرانناپذیری بشوید که این دقیقاً مثل زندگی ماست که سراسر تجربه است و قطعاً از اشتباهاتمان درس بیشتری میگیریم. ضمن اینکه مافیا بازی خستهکنندهای نیست زیرا حتی در جمعهای خصوصی هم هیچ وقت دستها تکراری نمیشود و همیشه بازیها و اتفاقهای جدید رخ میدهد.
از طرفی هم فکر میکنم بازی خانمها و آقایان با یکدیگر روند برنامه را بهتر کرده چون معمولاً در بازی، خانمها کمتر به هم اعتماد میکنند یا با هم تعارف و رودربایستی دارند اما زمانی که در بازی خانمها و آقایان کنار هم حضور دارند، بازی حرفهایتر میشود. همچنین حضور شخصیتهای معروف ورزشی یا اهالی موسیقی در برنامه، مخاطبان برنامه را بیشتر کرد. «زودیاک» بستری برای مخاطب ایجاد کرد تا رفتار و احساس افراد مورد نظر را ببیند و آن را حس کند.
در گذشته بسیاری از هنرمندان با این تفکر که حضور در رئالیتیشو میتواند آینده شغلی آنها را تهدید کند در این برنامهها شرکت نمیکردند، امروز این تصور چقدر تغییر کرده است؟
برای پاسخ به این پرسش از خودم مثال میزنم، من در حوزه بازیگری تحصیلات آکادمیک دارم و قطعاً شغل خودم را بازیگری میدانم اما دوست دارم در برنامههای اینچنینی نیز حضور داشته باشم. برنامههای رئالیتیشو جذابیتهای خاص خود را دارند که علاوه بر سرگرمی و جذابیت، از لحاظ اقتصادی نیز برای شرکتکنندگان قابل توجیه است که با توجه به وضعیت خود مجاب به حضور در این برنامهها بشوند. گذشته از این مسائل، همان طور که خانم «شبنم مقدمی» در رئالیتیشو «صداتو» به عنوان داور حضور دارد یا «محسن کیایی» به عنوان مجری به این برنامه میآید، به همین صورت تمام بازیگران کمکم به سمت این برنامهها خواهند آمد زیرا رئالیتیشوها معمولاً مورد پسند مردم واقع میشوند و مگر غیر از این است که ما بازیگران یکی از اهداف اصلیمان سرگرم کردن مردم و ساخت اوقاتی خوش است؟ مثلاً مردم در برنامه «صداتو» به صدای یک شخص عادی که در نانوایی کار میکند اما صدای خوبی دارد و آواز میخواند گوش میکنند و لذت میبرند، بنابراین کسی که دوست دارد قصه بشنود تماشای برنامههای رئالیتیشو را انتخاب میکند.